گروهان نسبتا افسانه ای (1)(بپا نترکد)

رشد جسمانی گری لاندبورگ باعث شده تعادلش را از دست بدهد. برای همین، الآن اصلاً موقع خوبی نیست برای اینکه بفهمد می‌تواند اجسام را با ذهنش تکان دهد… البته یک‌جورهایی. وقتی یادش می‌آید باید حواسش را جمع کند که دیگر دیر شده است.
گری، که روحش هم خبر ندارد، یکی از چهار کودکی است که موقع تولد در معرض عنصر شیمیایی کمیابی قرار گرفته‌اند. سیزده سال بعد، در این بچه‌ها نیروهایی عجیب ظاهر می‌شود که هرگز نه تصورش را داشته‌اند نه آن را خواسته‌اند.
اما کسی هست که می‌خواهد این نیروهای نسبتاً افسانه‌ای را تصاحب کند و هیچ چیز جلودارش نیست. نجات دیملی-مانیتوبا و جهان در دستان گری و خواهرش و نیرویی است که بگیر و نگیر دارد!