آیه (شماره 2)(درس معلم)

۱4 ساله بودم که برای ادامه تحصیل عازم قم شدم، پدرم آمد پای ماشین و به من گفت: «محسن! «استرذهبک و ذهابک و مذهبک. » یعنی: پول و رفت و آمد و مذهبت را مخفی نگهدار.» گفتم: «مذهب را برای چه؟ امروز که زمان تقیه نیست!» پدرم گفت: «منظورم این است که هیچ وقت برای نماز مقید به یک مسجد نشو، چون که اگر روزگاری به دلیلی خواستی آن مسجد را ترک کنی می گویند: خط ها دوتا شده، یا آقا مسئله ای پیدا کرده… فرزندم! مثل امت باش و به همه مساجد برو و مقید به جا و مکان و لباس و شخص خاصی نباش.» گوش سپاری به همین نصیحت باعث شد که بحمد الله وارد هیچ خط سیاسی نشوم…