عفیفه

وزن 100 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

شابک

9786004463485

تعداد جلد

1

تعداد صفحه

104

قطع کتاب

شومیز

جلد کتاب

رقعی

زبان کتاب

فارسی

صلاح آمد.در خانه ي کوچک پدرش در اسکو دار مي ماند.زمان زيادي بود که يکديگر را نديده بودند. براي کار کردن در راه آهن،به زودي به ازمير مي رفت.مدحيه با شنيدن اين خبر ناراحت شد.اما صلاخ براي خوشحال کردن عفيفه خبرهاي خوبي داشت.مرد جوان که از ترس پدرش سراغ آنها را نمي گرفت،آنچه بر سر عفيفه آمده بودرا به طور کامل مي دانست.

4.0 

ویژه

4.0