آواره (اشراقی)

آواره، قصه ی دو دلداده عاشق است از دیار انسان های پاک نهاد و پاک نیت که هرگز و هرگز طینت بد شیاطین زمانه نتوانست سد راه آنان شود. هوشنگ که در کشاش حوادث تلخ و دشوار، همچنان عشق دلدار خود را بر هر هوس و ننگی ترجیح می دهد و مستانه که در اوج زیبایی و ثروت، هرگز عشق بزرگ خود را فراموش نکرده و به او می اندیشد. و این بازی زیبای تقدیر و سرنوشت است که هیچ سنگی بر سر راه وصال دو دلداده ننشت مگر این که به عزم و ارده ی آنها کنار زده شد و سرانجام تقدير تسليم اراده عشاق می شود و هوس تسلیم عشق…