جستارهایی درباره توماس مان

وزن 280 گرم
نویسنده

مترجم

ناشر

شابک

9786003763241

تعداد جلد

1

تعداد صفحه

304

قطع کتاب

شومیز

جلد کتاب

رقعی

زبان کتاب

فارسی

رابطه‌ي توماس مانِ رمان نويس و جرج لوکاچِ منتقد و نظريه‌پرداز ادبي، که به تعبيري «رابطه‌ي عاشقانه‌ي فکري» وصف شده، بسيار پُرگره و آکنده از ابهام‌هايي است که اگر روزي مجموعه‌ي نامه‌هاي اين دو بزرگ منتشر مي‌شد، شايد پرتوي بر آن مي‌افکند. توماس مان يکي از قهرمانان رمان بزرگ خود کوه جادو را از روي شخصيّت و سلوک فکري و رفتاري لوکاچ در هيئت لئونفتا قالب‌ريزي کرد. سراسر رمان کوتاه امّا بسيار بلند آوازه‌ي خود مرگ در ونيز را بر شالوده‌ي جستار «شيوه‌ي زندگي بورژوايي و هنر براي هنر» _ از مجموعه‌ي جستارهاي لوکاچ، روح و شکل _ نوشت و با ذوق‌زدگي گفت که گويي لوکاچ اين جستار را درباره‌ي من نگاشته است و حتّي يک بار در اين نوشته آشکارا از من نام برده است؛ و لوکاچ، متقابلاً، نوشت که اگر چه دو سنخِ اصليِ هنرمندِ خلّاق و منتقد، دو قطب مخالف‌اند، در عين حال يکديگر را تکميل و تتميم مي‌کنند؛ و آن‌ چه آن‌ها را به عنوان نمايندگان راستين يا در واقع نمونه‌نماي اين دو وجه مخالف و متضاد ممتاز و متمايز مي‌کند اين است که شاعر همواره از خود سخن مي‌گويد و هيچ اهميّت نمي‌دهد که چه مي‌سرايد؛ منتقد افلاطوني‌مشرب هرگز ياراي آن ندارد که درباره‌ي خود با صداي بلند بينديشد؛ او زندگي خود را فقط مي‌تواند از رهگذر آثار ديگران بيازمايد، و با فهم و دريافت ديگران به خويشتن خود نزديک مي‌شود؛ با همه‌ي اين احوال، دريغ که اين مايه نزديکي فکري، آن هم در عصري که نيروهاي تاريکي و تباهيِ مکنون در فرهنگ آلماني با قوّت هر چه تمام‌تر سر بر مي‌آوردند، سبب نشد که اين پيوند دروني صورت رابطه‌ي بيروني و نزديک به خود بگيرد. با همه‌ي عشق شيفته‌واري که لوکاچ به کار و هنر توماس ‌مان مي‌ورزيد و با وجود احترام بي حدّ اما با فاصله‌ي توماس مان به کار و بار لوکاچ، با آن که توماس مان در دو نوبت مانع از استرداد و اخراج لوکاچ تبعيدي از آلمان و اتريش و تحويل او به حکومت فاشيستي درياسالار هورتي در مجارستان شد، گرچه توماس مان استعداد درخشان لوکاچ را در جستارنويسي و نقد و تفسير ادبي مي‌ستود و او را مهم‌ترين منتقد روزگار مي‌ناميد، امّا جز يک ديدار کوتاه در 1922 و مکاتبه‌هايي که به طور معمول از جانب توماس مان مقرون به احتياط و دورانديشي بود، اين رابطه آن قوام و دامنه‌ را نيافت که در خور اين نزديکي فکري عميق و عشق‌ورزي انديشه‌ها بود. از اين جاست که لوکاچ در جايي مي‌نويسد: «بايد بپذيرم که رابطه‌ي من با توماس‌مان تنها نقطه‌ي تاريک زندگي من است. غرضم از نقطه‌ي تاريک، به هيچ‌وجه چيزي منفي نيست، بلکه مرادم اين است که عنصري گنگ و نامشخص و توجيه نشده در رابطه‌ي ما در کار است. و چون از نظر شخص من اين موضوع بيش‌ترين اهميت را دارد و سخت علاقه و توجّه مرا به خود جلب مي‌کند، قابل فهم است که بخواهم اين وهله‌ي درهم و کور و توجيه نشده روشن شود.» و مان در جايي نوشت: «اين کمونيست که سخت دل‌بسته‌ي ميراث بورژوايي است، و مي‌تواند با افسون و هوشمندي درباره‌ي ]ويلهلم[ رابه، ]گوتفريد[ کِلر يا ]تيودور[ فونتانه بنويسد، پيش از اين، در سلسله مقاله‌هاي خود در باب ادبيات آلمان در عصر امپرياليسم، با تيزهوشي و حرمت درباره‌ي من سخن گفته است». با اين همه، از آن جا که رابطه‌ي مان و لوکاچ پيوندي فکري و معنوي بود و به گفته‌ي خود توماس مان «نقدي که از خصيصه‌ي اعترافي بي بهره باشد، بي ‌ارج است؛ نقدِ به راستي عميق و پُرشور و شَغَبْ، به تعبير ايبسن، همان شعر است: نهادن نَفْس خود در بوته‌ي آزمايش»، نقد لوکاچ، خاصه از کارِ مان، نوعي خود _ اعترافي صريح بود. پنداري اين دو بزرگ جهان رمان و نقد ادبي آيينه‌هاي روبه‌رو بودند، خاصه که در مرگ در ونيز اين تشبّه طابق النعل بالنعل يک‌سر در يک طراز قرار مي‌گيرد.
مجموعه‌ي حاضر در بر دارنده‌ي زبده‌ي مقاله‌ها و جستارها و نوشته‌ها و تأملات لوکاچ است درباره‌ي توماس مان و کار و هنر او، و به گمانم هر آن‌چه لوکاچ مجال يافته درباره‌ي مان بنويسد در اين مجموعه گرد آمده باشد. حال که بيش‌تر آثار توماس مان به فارسي درآمده و ترجمه‌ي رمان بزرگ او، يوسف و برادرانش، در آستانه‌ي انتشار است، بي‌گمان بهتر و جامع‌تر مي‌توان در پرتوِ نقد ادبي به کار سترگ مان در داستان‌‌نويسي سده‌ي بيستم پرداخت.

7.0 

ویژه

7.0